سلام من 24 سالمه و یک ساله ونیم با اقایی اشنا شدم به اسم مهدیی که 4 سال از خودم بزرگترن خب من دوسش دارم اونم بیش از حد همیشع به من توجه و محبت میکنه.من با صراحت حرفمو میزنم ما با هم ************ داشتیم و به دلیل شرایط دوهفته یه بار یا سه هفته یه بار باهم ************ داشتیم که بعدش هم عذاب وجدان میگرفتمو بهش میگفتم اونم خب میگفت من خود ارضایی میکنم و مشکلی ندارم اما فهمیدم با یه زن 50 ساله ************ داره که حتی من زنه رو یه بار دیدم و شک کردم که گفت اصلا نمیشناسم اونو اما فهمیدم که باهم فقط ************ دارند و رابطمون دیگه داشت تموم میشد.شاید چیزی که منو نگه داشت تو رابطه این بود که مهدی ابراز پشیمونی کرد و رفته بود کشاوره به خاظره این کارش .این هم هست که قبل این که من بفهمم باهم ************ دارن تو تلگرام دیدم که مهدی بهش داده بود عزیزم و اینا که کلی عذرخواهی کرد که باهاش برگردم و باهاش که برگشتم بعدش فهمیدم با هم ************ دارن.واقعا نمیدونم خودمو اینجوری قانع کردم که اگه فقظ منو واسه ************ میخواست بهم میگفت ازت انتظار دارم که باهام ************ کنی نه اینکه بگه هیچی ازت نمیخوام نمیدونم واقعا منم دختری ام که ظاهرم خوبه شاید بخاظره این باهام مونده.یا حتی ب خودم میگم موقعی میتونست خیانت کنه که من میگفتم اصلا دست بهم نزن و هیچ رابطه ای باهام نداشته باش .اما نمیدونم نیازه یه پسر جقدره که قانع نشده با همون قدر اگه میشه راهنماییم کنید.من الان باهاش برگشتم و خییلی بم گفت ادمه بزرگی هستی که بخشییددی همچیرو اما واقعا نمیدونم این کار تکرار میشه یا نه..